طلبه نویس

نُشخوار ذهنی
 

?نکنه حالا که به مریم زنگ زدم عیدُ تبریک گفتم فاطمه ناراحت بشه، ای بابا کاش بهش زنگ زده بودم …

?گفت کی پیشنهاد داد موهاتو کوتاه کنی ، حتما خیلی زشت شدم که اینطوری گفته نکنه موی کوتاه بهم نمیاد
ای خداااا اصلا چرا کوتاهشون کردم …

?منظورشون چی بود که بعد از حرفم همگی خندیدن…

?ای کاش باهاش اینطوری حرف نزده بودم ، حتما خیلی ناراحت شده از دستم نکنه باهام قهر کنه …

?وای اگه بره به مادرشوهرم بگه که در موردش چیا گفتم زندگیم نابود میشه ….

اینا همه نمونه های کوچولویی از نوشخوار های ذهنی ماهاست که البته هر کسی متناسب با زندگی و شخصیت و خلقیاتش لیست متفاوتی رو میتونی جمع کنه.اگه یکمی دقت کنیم میبینیم ته مایه همه ی جملات” ای کاش ” هست.

دو تا راهکار داریم :
یک * تجربه بدست بیاریم و قبل از حرف یا عمل فکر کنیم .
دو*بعد از اینکه کاری رو انجام دادیم و تموم شده و میدونیم هم که دیگه زمان به عقب بر نمیگرده که پاکش کنیم بهش فکر نکنیم یا حداقل بال و پرش ندیم که بشه عذاب روح و روانمون.

??????????????????

از در که وارد شد هنوز سلام نداده شروع کرد …
عه سعیده توهم که اینجایی البته دیدم کفش های حاجی نوروزی ات داخل جا کفشی بودند (صدای قهقه زدنش به هوا رفت )
سعیده:((خجالت زده سرش را پایین انداخت))
خب به به مریم تپلی بازم که داری شیرینی میخوری مگه اون دفعه نگفتی میخوای رژیم بگیری .
مریم:((وای وای چقد فضولی تووووو…))
خنده کنان بین فاطمه و ساجده جایی برای خودش باز کرد و نشست ، خب خب چی داشتید میگفتید !؟؟
فاطمه :((عزیزم موضوع خصوصیه ….))

تو همین چند دقیقه
چقدر دل آزرد و حرف شنید و شخصیتش خرد شد
اما انگار نه انگار این شوخی های بی جا و پر حرفی برایش عادت شده یا بهتره بگم جزئے از اخلاقش شده.

??????

کلام نورانی امیرالمونین علیه السلام :
هیچ کس شوخی بیجا نکند جز آنکه مقداری از عقل خویش را از دست بدهد .
حکمت ۴۵۰ نهج البلاغه